پذيرش > Articles en Persan > كالبد شكافي روشنفکران نهضت آزادی یا نهضت استعمار اسلامی در ايران – بخش (...)



كالبد شكافي روشنفکران نهضت آزادی یا نهضت استعمار اسلامی در ايران – بخش دوم
11.12.2020

یزدی و کلارک

رمزی کلارک بانی تاسیس جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر در ایران
چهره مرموز با اقدامی موذیانه برای فروپاشی ایران
رهبر حزب پان ایرانیست در طرح براندازی شرکت نکرد
چگونه می توان از سقوط مجدد در گردآب ساخته و پرداخته روشنفکران چپ بین المللی جلوگیری کرد؟



در شماره گذشته وعده دادم جریان تاسیس «جمعیت ایرانی دفاع از آزادی و حقوق بشر» را بنویسم. شرم آور است ولی چه باید کرد…؟ حضور یک آمیریکایی در قلب نهضت آزادی به نام دفاع از آزادی ، دردناک است… ولی از حقیقت گریزی نیست، باید پرده ها را بالا زد و چهره واقعی جریان های سیاسی را که مدعی آزادی و عدات اجتماعی هستند معرفی نمود…!

باری- سال 1354 را باید خوب به خاطر بسپاریم… سالی است که پروژه فروپاشی نظام شاهنشاهی ایران مراحل مطالعاتی و آزمایشی اش را طی کرده و به فاز اجرایی رسیده بود در واقع تشکیل جمعیت مدکور استارت فروپاشی اقتدار ملت ایران در این سال به حساب می آید…!

در آن سال رمزی کلارک دادستان سابق یا ایالت متحده آمریکا و چهره مرموز سرمایه داری غرب یکی از کوتوله های سیاسی مزدوری که برای پروژه ایران استخدام شده بود ماموریت یافت بین مخالفان نظام پادشاهی در ایران و خارج از کشور هماهنگی و پیوند رسمی برقرار کند و صدای اپوزیسیون داخل را از طریق مجامع جهانی روی آنتن ها ببرد تا افکار عمومی جهان را علیه حکومت ایران و مردم ایران برانگیزند…

با این ماموریت ، رمزی کلارک به ایران آمد و برای ملاقات و دیدار با رهبران گروه های سیاسی مخالف به رایزنی پرداخت و بالاخره موفق شد با رهبر نهضت آزادی آقای مهندس بازرگان دیدار کند و طرح تاسیس جمعیت دفاع از آزادی را با ایشان مطرح سازد- این دیدارها با دوستان آقای بازرگان نیز انجام شد و یارگیری آغاز گردید. پیدا کردن آدم های جاه طلب و مخالف رژیم مشکل نبود و آقای کلارک برد. وی توانست به یاری نهضت آزادی آقایان علی اصغر حاج سید جوادی- کریم سنجابی- اسدالله مبشری- ناصر میناچی ( که مترجم آقای کلارک بود) و حسن نزیه را گردهم آورد. لازم به یادآوری است که در سال های 1356 و 1355 ، گروه پارلمانی پان ایرانیست در مجلس شورای ملی به دلیل سخنرانی ها و اظهارنظرهای قاطع و منطقی پیرامون مسائل مملکتی در مجلس از شهرت و محبوبیت خاصی برخوردار بودند و آقایان محسن پزشکپور و دکتر محمدرضا عاملی تهرانی دو تن از رهبران حزب پان ایرانیست چهره های مطرح پارلمان ایران به شمار می رفتند… بدین روی نهضت آزادی ها تصمیم گرفتند از آقای پزشکپور برای عضویت در جمعیت دفاع از آزادی به عنوان یک حقوق دان و یک مبارز سیاسی خوشنام و شجاع دعوت به عمل آورند لذا آقای بازرگان و یداله سحابی و آقای حسن نزیه با قرار قلبی به دیدار آقای محسن پزشکپور رفتند و قصد و نیت خود را بیان داشته از ایشان تقاضای قبول عضویت در جمعیت را نمودند- آقای پزشکپور که در تیزبینی و هوشیاری سیاسی ید طولانی دارند. سخنان آقایان را با دقت گوش فرا داده و به کسب اطلاعات و طرح سؤالات پرداختند… این دیدارها در سه جلسه ادامه یافت و عاقبت آقایان اذعان داشتند که رمزی کلارک پشت سر این جریانت قرار دارد و از حمایت آمریکا برخوردارند- مسلماً اولین سؤالی که به ذهن آقای پزشکپور متبادر می گشت این بود که نهضت آزادی با ایدئولوژی صد در صد مذهبی و مغایرت هایی که احکام اسلام با حقوق بشر دارد و تضادهایی که با آزادی های مصرح در حقوق بشر دارد چگونه می تواند طرفدار حقوق بشر باشد…؟!!

Report this ad

دومین سؤال که در ذهن بیدار و خرد سیاسی محسن پزشکپور ناشی می شد این بود که چرا آقای رمزی کلارک یهودی الاصل و فراماسون و وابسته به حزب دموکرات آمریکا و طرفدار جناح چپ سوسیال دمکرات ها وارد این معرکه شده است…؟

سومین سؤال یک پیر سیاست از خود این بود که این آقایان تا به حال شاهنشاه را به دلیل همراهی و همکاری با سیاستهای آمریکا نوکر غرب می خواندند حال چه شده که خود حلقه چاکری به گردن انداخته اند… و به پشتیبانی از آنان در مبارزه با شاه مفتخر هستند…؟!!

طبیعی است که بوی توطئه مشام هر آدم میهن پرستی را تحریک می کرد…………….. چه رسد به نوع پان ایرانیستی آن که تک تک سلول های بدن اش در عشق به ایران زنده است…

بنابراین این دیدارها بر خلاف نیات آقایان جبهه ملی و نهضت آزادی و علافان سیاسی که در این جمعیت گرد آمده بودند به نتیجة مطلوب نرسید و آقای پزشکپور همکاری با این جمعیت را رد کرده و گفتند : « … شما می دانید که ما پان ایرانیست ها به فروپاشی نظام اعتقاد نداریم بلکه به جای براندازی، به اصل تکمیل و تصحیح معتقدیم و من از این جریان بوی فروپاشی استشمام می کنم…!»

شاید برای اولین بار بوده باشد که در یک مذاکره جدی آقای بازرگان و یاران شان با چنین استدلال محکم و منطقی روبرو شدند ولی گویا آن چه که در مبارزات سیاسی دهة پنجاه جایی نداشت منطق و خرد سیاسی بود و بس…!! ایدئولوژی انترناسیونالیستی دینی و لنینی همه را مسخ کرده بود و به چیزی کمتر از براندازی و مرگ شاه نمی اندیشیدند به هرحال آقایان بازرگان ، حسن نزیه و یداله سحابی جلسه را ترک کرده و به انتخاب دیگری همت گماشتند و به آقای عبدالکریم لاهیجی رسیدند و او مشتاقانه دعوت را پذیرفت و زیر چتر حمایت رمزی کلارک فراماسونر یهودی، آمریکایی به نام دفاع از آزادی قرار گرفت و امروز ایشان بر خلاف بسیاری از یاران نهضتی شان، مرفه و آسوده و فارغ الحال در اروپا به سر می برد و گاهی اوقات از عنایات اتحادیة اروپا برخوردار است تا جایی که می تواند در انتخاب خانم شیرین عبادی به عنوان برندة جایزه نوبل نقش آفرین باشد…!

اما پزشکپور که به فردای ایران و اسارت یک ملت بزرگ می اندیشید به این دعوت که مسلماً پاداش هایی را در پی داشت پاسخ نه داد و صد البته که به هنگام خلافت دولت موقت ، مورد بی مهری های فراوان قرار می گرفت. پزشکپور تحت تعقیب دادگاه های انقلاب دولت موقت قرار گرفت، پرونده وکالتش لغو شد، اموال موروثی اش مصادره گردید و دکتر عاملی تهرانی در نهایت بی گناهی به جوخه اعدام سپرده شد و خون پاک اش در زمان صدرات آقای بازرگان این رهبر جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر بر خاک مقدس ایران ریخت.

ائتلاف نهضت آزادی و جبهه ملی در تاسیس جمعیت طرفداران حقوق بشر و دفاع از آزادی بر جای علی تکیه زدند و خون بیگناهان اعدام شده صندلی این آقایان طرفدار حقوق بشر را در خود فرو برد… این آغاز یک فریب و ریای سیاسی می نمود، ائتلاف جبهه ملی و نهضت آزادی که بر جای دولت هویداها تکیه زدند به اندازه هیچ یک از نخست وزیران و وزیران نظام گذشته مردانگی و آزادگی نداشتند که در پیشگاه ملت ایران اظهار ندامت و توبه نمایند…

به هرحال… آقای رمزی کلارک یاران را رها نکرد… پس از تاسیس جمعیت مذکور و به راه اندازی طوفان تبلیغاتی در جهان علیه شاه و بالاخره فروپاشی نظام ، سر و کله ایشان در پاریس در نوفل لوشاتو هم پیدا شد. حادثه ای در نزدیکی و مجاورت اقامتگاه امام خمینی اجاره کرد و راهنما و هدایتگر آقای ابراهیم یزدی و مترجم ایشان در دیدار با امام شد- رمزی کلارک از نهضت آزادی و جبهه ملی به عنوان یک محلل بهره جست و چون شایستگی لازم را در آنان ندید به راحتی از آنان دل برید و دست عنایت بر سر دیگران کشید…!

رمزی کلارک هم اکنون زنده است و سومین حضورش را در بغداد شاهد بودیم او در دادگاه صدام حسین شرکت کرد و به دفاع از این چهره CIA (سیا) پرداخت. رمزی کلارک بمباران شیمیایی صدام را حق مسلم او می دانست و اظهار می داشت صدام برای دوام و بقای حاکمیت خود حق داشت، دست به بمباران شیمیایی بزند…!!

رمزی کلارک هم اکنون نیز از چهره های فعال منطقه است و همچنان که ملت ایران و مردم عراق را به آزادی رسانید…!! این نعمت آمریکایی و هدیه فراماسونری را برای کشورهای دیگر منطقه نیز به ارمغان خواهد برد.

آری… سخن بر سر جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر در ایران بود. حال خواننده عزیز بد نیست به گوشه هایی از اقدامات این جمعیت به ریاست آقای بازرگان اشاه کنم.

در سال های 1356 و 1357 تعداد زیادی اعلامیه خطاب به مقامات مذهبی و سازمان ها و مقامات بین المللی صادر کرد که همه آنها در یادنامه نهضت آزادی مندرج است. رونوشت همه این اعلامیه ها برای صادق قطب زاده به پاریس- دکتر ابراهیم یزدی به آمریکا و سازمان های عفو بین المللی و صلیب سرخ ارسال گردیده است که تنها به منظور بهره برداری تبلیغاتی و تهیه خوراک برای رسانه های غربی و ایجاد جو دشمنی علیه نظام پیشین صورت می گرفته است. اشاره به یکی از این نامه ها می تواند نمونه ای باشد از خروارها نامه و اعلامیه و طرز فکر و عملکرد جمعیت دفاع از آزادی.

نامه ای خطاب به ریاست دادسرای استان تهران و با امضای احمد صدر حاج سید جوادی رئیس کمیسیون معاضدت و حمایت از زندانیان ( وابسته به جمعیت ) نوشته شده که عینا درج می گردد:

ریاست دادسرای استان تهران

40

9/8/1357

فتوکپی نامه مورخ 8/8/57 آقای مهندس صالحی مبنی بر این که فرزندش خانم سیمین صالحی که به حبس ابد محکوم یافته و در زندان قصر زندانی است به علت بیماری چشم و جهاز هاضمه وشکستگی پا در مخاطره است و حاضر است به هزینه خود او را معالجه نماید به پیوست ارسال می گردد. دستور فرمایید نسبت به وضع وی رسیدگی و نتیجه را اعلام دارند.

کمیسیون معاضدت قضایی و حمایت از زندانیان

احمد صدر حاج سید جوادی

گیرندگان رونوشت:

دادسرای شهرستان تهران جهت اقدام مقتضی
آقای صادق قطب زاده جهت اطلاع
آقای دکتر یزدی در آمریکا جهت اطلاع
آقای مهندس صالحی جهت اطلاع

حال برای این که خواننده عزیز بداند آقای احمد صدر حاج سید جوادی که خود عضو جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر بوده و در نهضت آزادی عضوی فعال به شمار می رفت از چه کسانی حمایت می کرده و حقوق بشر چه کاربردی در ایران آن روزگار داشته است. به معرفی افراد و تشریح ماجرا می پردازم:

آقای مهندس صالحی پدر خانم دکتر سیمین صالحی، سرگرد توده ای و فردی ماجراجو بود که با حسن سبزواری راننده سابق کیانوری رهبر حزب توده و مادر پرویز حکمت جو تماس نزدیک و مداوم داشته و ماجراهایی آفریده که در جای دیگر به آن می پردازیم فقط برای معرفی شخصیت این آقا اضافه می کنم که نامبرده دوست و همکلاس سرتیپ رضا زندی پور رئیس کمیته مشترک ضد خرابکاری بود رابطه این دو به هم بسیار دوستانه و سرتیپ زندی پور به خانواده صالحی محبت بسیار می کرد… اما سیمین صالحی دختر مهندس صالحی برخلاف آیین دوستی و حرمت نان و نمک، محل زندگی زندی پور را به کیمته یا جوخة اعدام سازمان مجاهدین خلق معرفی و ترتیب ترور این دوست خانوادگی خود رادادند و تیم ترور با شرکت وحید افراخته- مرتضی صمدیه لباف- محسن سید خاموشی- سیمین تاج جریری- شهرام- فاطمه تهرانی- دکتر مرتضی لباف نژاد- مهدی غیوران در آستانه سال نو تیمسار زندی پور و راننده او اسداله عطوفی را به قتل رساندند- لازم به یادآوری است که مرتضی صمدیه لباف عضو تیم ترور خود نیز به فرمان سازمان به دست وحید افراخته دوست و همرزم اش ترور و زخمی شد و پس از این ترورها بود که بهرام آرام و محمدتقی شهرام دو تن از رهبران مجاهد با وساطت خانم اعظم طالقانی با آیت الله طالقانی دیدار و ایشان موافقت کرد که پیروان اش وجوه شرعی را به سازمان مجاهدین خلق بپردازند و از محل همین وجوهات بود که خانه های تیمی و اتومبیل و وسایل قتاله دیگر تهیه شد تا حقوق بشر نهضت آزادی تامین گردد…!!

Report this ad

و اما از خانم دکتر سیمین صالحی هم بخوانید:

در مرداد 1353 در یک خانه تیمی واقع در خیابان آقا شیخ هادی در نزدیک چهارراه جامی دکتر سیمین صالحی- حمید جوهری و لطف اله میثمی مشغول ساختن بمب های انفجاری بودند. تا در شب 28 مرداد اقدام به خرابکاری و انفجار نمایند و جان عده ای بیگناه را بگیرند اما حدود ساعت 8 شب یکی از بمب ها منفجر شد و هر سه به شدت مجروح گردیدند، میثمی از هر دو چشم و دست ها و صورت به شدت آسیب دید- چشم سیمین خانم مجروح گردید و انگشتان دست حمید جوهری قطع شد…! سیمین صالحی و جوهری با به جای گذاشتن لطف اله میثمی که سخت مجروح شده و توان حرکت نداشت از منزل خارج و فراری شدند. سیمین صالحی در حین فرار به یک راننده اتومبیل شلیک کرده و ماشین او را می گیرد و به فرار خود ادامه می دهد ولی نزدیک بیمارستان طرفه تصادف می کند و توسط یک استوار دستگیر میشود. جوهری هم بازداشت می گردد، سیمین خانم فرزند آقای مهندس صالحی توده ای به هنگام بازداشت حامله بود و خود نیز اعتراف کرد از بهرام آرام رهبر سازمان مجاهدین خلق باردار شده است- ایشان در بیمارستان شهربانی وضع حمل کرد و نام فرزندش را هم سحر گذاشت- آقای لطف اله میثمی هم اکنون در حیات هستند و کارهای مطبوعاتی می کند ولی در تظاهرات روزهای انقلاب، ایشان جراحات وارده بر بدنش را نتیجه شکنجه ساواک معرفی می کرد…!!

ملاحظه فرمودید نامه آقای حاج سید جوادی در حمایت از سیمین صالحی- مشخص است که در ترورها و انفجارها دست داشت و خود در پایمال ساختن حقوق افراد پیشگام بود.. آیا چنین افرادی باید به دستورهای رمزی کلارک مورد حمایت مجامع جهانی قرار گیرند؟

منوچهر يزدی