پذيرش > Articles en Persan > تعقيب و آزار و شکنجه همجنسگرايان



تعقيب و آزار و شکنجه همجنسگرايان
27.09.2005

واقعيتی است که رژيم اسلامی در بيشتر موارد از شکنجه و آزار شهروندان ايرانی به منظور واپسگرايی فرهنگی کمک می گيرد. مهم تر اينکه اين کار را در مورد شهروندانی انجام ميدهد که اغلب موارد بزهکار نيستند، وفقط سطح رشد فرهنگی در کشور پذيرای آن ها نيست. وقت هم در مورد کسانی که واقعا بزهکارند بکار می بندد به هر حال بدون محاکمه و تحقيق های لازم صورت می گيرد لذا حقوق شهروندی در همه موارد مورد تجاوز قرار گرفته است.



تعقيب و آزار و شکنجه همجنسگرايان نمونه سوء استفاده رژيم از نوع اول محروم شدگان از حقوق شهروندی است، نوع ديگر را ميتوان در گسترش انواع اعدام های غير سياسی مشاهده کرد و يا در تعقيب و آزار و به نمايش گذاشتن کسانی که رژيم آن ها را در مقوله ,اراذل و اوباش, طبقه بندی کرده و تعريف روشن آن معلوم نيست.

با شناختی که از رژيم اسلامی ايران و بايد نبايد های آن داريم شايد بسياری از کسانی که به تفريح ساده مشغولند در ميان "اراذل و اوباش" جا گيرند، اما حتی اگر منظور فقط بزهکاران هم باشند، حتی بدترين آن ها يعنی کسانی که دست به جنايت زده اند نيز دارای حقوق شهروندی هستند و با بزهکار نمی توان مقايسه حقوق نمود.

داگ آيرلند روزنامه نگار مستقل آمريکايی با امير که پس از تحمل شکنجه و آزار و تعقيب از ايران گريخته و در ترکيه است مصاحبه ای دو ساعته دارد که در وبلاگ خود آن را منتشر نموده و در چندين سايت ديگر بازتاب يافته است.

در گزارش آيرلند آمده است که پدر امير در جنگ ايران و عراق جان خود را از دست داده و او از خانواده های شهدا با مزايای ويژه محسوب می شد..

او که ساکن شيراز بود برای اولين بار در يک ميهمانی هم جنس گرايان که 25 نفر از دوستان نزديک او در آن شرکت داشتند، دستگير می شود. احمد رضا فرزند يکی از نيروهای ارشد امنيتی که در ميهمانی بود به ستاد امر به معروف و نهی از منکر رژيم تلفن می کند و نيروهای امنيتی به سرکردگی افسری به نام جوانمردی به خانه می ريزند و از همان قدم نخست بساط فحاشی را با ضرب و شتم آغاز می کنند. وقتی يک نفر سعی می کند جلوی کتک زدن را بگيرد از اسپری خردل استفاده می کنند. يکی از زنان حاضر در ميهمانی زير ضربات آن ها پرده گوشش پاره شده و به بيمارستان منتقل می شود.

داستان آزار، تعقيب و شلاق زدن های وحشيانه ماموران از اين جا شروع می شود که شرح کامل آن را ميتوان در لينک پيوست خواند.

آن ها بعدا به خانه امير باز ميگردند و اموال شخصی او و از جمله کامپيوتر او را ضبط می کنند و يکی از فيلم ها را به مادر او نشان ميدهند. مادر به اين طريق از همجنسگرا بودن فرزند خود مطلع ميشود. حتی در کشورهای پيشرفته غربی اين نحوه اطلاع رسانی به مادر عواقب نامناسبی هم برای مادر و هم برای فرزند دارد، چه برسد به کشوری مثل ايران. سرانجام او صدهزارتومان جريمه ميدهد و آزاد می شود.

امير سپس شرح ميدهد که يک سال بعد چگونه از طريق اينترنت با دو نفر آشنا می شود و عکس خود را برای يکی از آن ها می فرستد و سپس در می يابد که هر دو نفر مامور رژيم اند. امير شرح ميدهد چگونه رژيم در اينترنت و در چت روم ها شبکه گسترده ای برای خود ايجاد کرده است و چقدر مامور در اين حوزه گمارده بطوريکه دستش در ايجاد هرنوع تصور واهی برای کسی که می خواهد به دام بيندازد باز است.

به هرحال امير را دو باره دستگير می کنند و بازهم او را زير شلاق و شکنجه می برند و چون او همجنسگرابودن خود را انکار می کرد او را روی يک صندلی فلزی می نشانند و زير آن بتدريج گرم می کنند که اقرار کندو در همان حال يک بطری را به او نشان ميدهند و با استفاده از کلمات رکيک فرياد می زنند با استعمال آن او خواهد فهميد که بايد اين کار را ترک کند. سرانجام امير از ترس اقرار می کند.او را به شلاق در ملا عام محکوم می کنند. نام او را با گروهی ديگر در روزنامه ها اعلام می کنند.

با اين شرايط زندگی برای امير در شيراز دشوار می شود وبويژه که ماموران امربه معروف مرتب مزاحم او می شدند.

امير می گويد با اعدام دو نوجوان در مشهد و انعکاس گسترده آن در خارج وضع او باز هم وخيم تر می شودو ماموران زندگی او را لحظه به لحظه تحت کنترل قرار داده و او را آزار می دادند. جوانمردی يک بار به او گفت اگر يک بار ديگر او را بگيرند او را اعدام خواهند کرد "درست مثل بچه های مشهد" درست مثل بچه های مشهد که رژيم اعدام آن ها به خاطر هم جنسگرايی رسماانکار می کند.

امير سرانجام از شيراز به بهانه ادامه تحصيل به تهران رفت و از آن جا به ترکيه گريخت.