پذيرش > Articles en Persan > در مورد پرچم ملی



در مورد پرچم ملی
20.07.2009

پرچم سه رنگِ شیروخورشید نشان که پیشینه اش به سدها سالِ پیش می رسد ، و ریشه در تاریخ ایران دارد و هیچ
پیوندي با رژیم گذشته ندارد ، چرا نمی باید در هیچیک از راه پیمایی ها و هیچ کجا بچشم بخورد و بجایش پرچم سبز
رنگ و یا پرچم سه رنگِ بی نشان در اهتزاز باشد ؟



JPEG - 141.2 kb

خوب به خوبی و خوشی (با مبارکی و میمنت) پرچمِ سه رنگ ملیِ ایران با نشانِ شیروخورشید را که از ما گرفته
و پرچمِ سبز و پرچمِ سه رنگِ بی نام و نشان را برایمان جایگزینش کردند.

آهنگِ «سرودِ ملی» ایران هم که سراینده اش یک ایرانی بوده را برداشته و بجایش برایمان آهنگی را برگزیدند
که ساز نده اش یک فرانسوي بوده است.
(بدون اینکه هیچ بدي و یا خدايِ ناخواسته دشمنی با آن آهنگساز فرانسوي
داشته باشم)

اینها کم بود چکامه و گفتارِ سرودِ «اي ایران ، اي مرزِ پرگهر» را هم دگرگون کرده اند.

.آنهم سرودي که سد در سد (صد در صد) ملی و مردمی است و ریشه در فرهنگِ چندین ده ساله ي ایران دارد
و نه «شاه» و نه «شیخ»
در برگزیدن آن دستی داشته اند و این خودِ مردم بوده اند که آنرا برگزیده اند. و دارند آنرا هم از
ما می گیرند.

بدینگونه ما از گذشته هايِ فرهنگی و از نمادها و شناسه هايِ ملی امان کم کم دور می شویم.
تا بشویم ملتی بی شناسه (بی هویت) و بی ریشه که در برابرِ کوچکترین تندبادي زود از پاي درآییم.

پرسش اینست : آیا ما هم باید بنشینیم و از دست رفتنِ نمادهاي ملی امان را بچشم ببنیم و بی انگار از کنار آنها بگذریم ؟
آیا نباید ازخود بپرسیم ، آن سرود با آن واژه هايِ زیبايِ پارسی چه بدي دارد که باید دگرگون شود ؟
در آهنگِ «سرود اي ایران اي مرز پرگُهر» چه نابسامانی اي هست که آهنگِ سرود ملیِ دیگري
را باید جایگزین آن کرد ؟

پرچم سه رنگِ شیروخورشید نشان که پیشینه اش به سدها سالِ پیش می رسد ، و ریشه در تاریخ ایران دارد و هیچ
پیوندي با رژیم گذشته ندارد ، چرا نمی باید در هیچیک از راه پیمایی ها و هیچ کجا بچشم بخورد و بجایش پرچم سبز
رنگ و یا پرچمِ سه رنگِ بی نشان در اهتزاز باشد ؟

اینها هریک نمادي از شناسه و ایرانی بودنِ تَک تَکِ ما می باشد که از پدرانمان به ما به «ارث» رسیده
و برماست که با جان و دل از آنها نگهداري کنیم. ما همه ایرانی هستیم. از هر تیره و گروهِ عقیدتی سیاسی و دینی
که باشیم همگی می باید با نمادهايِ ملی امان خود را بشناسیم و بشناسانیم.

اینها هرکدام گوشه اي از سرزمین و تاریخِ ما می باشند . آنهم تاریخی به این پرباري و به این والایی که
جهانیان از ستایش و پاسِ به آن نمی توانند خودداري کنند.
این تاریخ و فرهنگِ ملی اش، ( که پرچم و آهنگ و سرود ملی اش و... و... بخشی از آن می باشد)،
که پیوسته در درازايِ هزاره ها، دربرابرِ توفانهايِ خانمان برانداز ، نگهدارنده ي این سرزمین بوده است.

آیا می باید از سويِ خودِ ما به ارزش هایش بی انگاري شود و ما خود، در راه بی شناسه شدنِ خود با دیگران همگام شویم و با آنان که می خواهند ما را به «ناکجا آباد» ببرند همپا و همراه شویم. و به اندیشه ننشینیم،
هیچ ، با خِرَدِ خود رایزنی نکرده و هیچ پرسشی در هیچ زمینه اي نکنیم و کورکورانه هرراهی که بما ،
می گویند ، را بپیماییم ؟

واي به سرزمین و ملتی بی شناسه که ریشه در فرهنگِ گذشته اش نداشته باشد.

بدیدِ من بدبختانه ، اینست فردایی که برایمان دارند «رقَم» می زنند.

من چنین فردایی را براي فرزندانم نمی خواهم.

«ایرانِ بهتر و آزادم را آرزوست»

© WWW.IRAN-RESIST.ORG

ژاله 19 ژوییه 2009 ترسایی